معنی بانگ ، آواز ، فریاد
حل جدول
غریو
بانگ و آواز
فریاد، صدا، غریو، صیحه
صوت
بانگ و فریاد
جار
صیحه، ولوله، جار.
صیحه
ولوله
فرهنگ عمید
آواز،
فریاد،
* بانگ زدن: (مصدر لازم)
فریاد زدن،
آواز برآوردن،
خواندن یا راندن کسی از روی خشم و غضب،
* بانگ نماز: اذان،
فریاد
بانگ، آواز بلند،
[قدیمی، مجاز]. پناه،
* فریاد برآوردن: (مصدر لازم) ‹فریاد برداشتن› آواز بلند برآوردن، بانگ کردن، فریاد کردن،
* فریاد خواستن: (مصدر لازم) [قدیمی، مجاز] یاری خواستن، داد خواستن،
* فریاد رسیدن: (مصدر متعدی) [مجاز] به فریاد رسیدن، به داد کسی رسیدن، مدد کردن،
فرهنگ معین
(اِ.) آواز بلند، فریاد.
واژه پیشنهادی
مترادف و متضاد زبان فارسی
جار، صدا، صلا، ندا، صوت، آوار، آواز، صیحه، غریو، غلغله، غوغا، فریاد، نعره
معادل ابجد
383